تولد بابایی
جمعه ١٥ دی تولد باباییمون بود قبل ظهر مامان رفت کیک و کادوی بابایی رو بگیره من پیش بابا موندم دم ظهری بعد ناهار رفتیم سرعین برای شنا تو استخر ایرانیان که منو نزاشتن برم تو آب گفتن کوچولویی
ما هر وقت خواستیم سور پرایز کنیم پیش کامیار لو رفته آخه کیک کامیارو گذاشته بودیم تو راهرو تا بعدا بیاریم و کامیار نبینه از قضا یکی زنگ زد گفت بیا پایین می خواست واسش نقشه بده این جوری بود که لو رفتیم. نورای گلم توی سرعین هم ما مجبور شدیم به نوبت بریم شنا و خانم گل مارو یکی نگه داره تا اینکه عصری برگشتیم خونه شام خوردیم و بعد هم واسه بابایی تولد گرفتیم جاتون خالی خیلی خوش گذشت البته نورا جون مرحله کیک آوردنی خواب بود بعدا که بیدار شدتیپ زد و کلی ازش عکس گرفتیم تازه کلی هم خودشو خامه کاری کرد
عکسامو ببین
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی