نورانورا، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 16 روز سن داره

نوراهدیه ی خدا

نورا بهترین هدیه از خدایم هست

تولد با تم خرس پو

عزیزکم تولدت مبارک ان شالله صد سال دیگه با خوشی و خرمی عمر کنی و سربلند باشی دختر گلم امسال با کمی وقت بسیار خیلی تلاش کردم تا تولدی با تم پو رو به نحو احسن برگزار کنم حالا نمیدونم تا چه حدی پسندیدی عشق مامانی امسال خیلی کنجکاوتر و شیطون تر از سال پیش تشریف داشتین و با این حساب من فقط زمان خوابت میتونستم تدارکاتی واسه تولدت بچینم که روزای آخر شادی جون خیلی بهم کمک کرد تا شمارو نگه داره تا هم سور پرایز بشی و هم خرابکاری نکنی خلاصه کلام جیگر دل مامان هر روز بیشتر از دیروز منو شیفته ی خودت میکنی هر روز که از عمرمون میگزره بیشتر بهت وابسته میشم عشق مامان در مورد احساسات مادرانه خیلی شنیده بودم ولی خودم تا حالا انقدر عمیق حسش نکرده بودم ...
31 خرداد 1393

تولد تولد

این ماه دوتا تولد داشتیم که  نورا جون دعوت شده بودیکی تولد پریا جون یکی تولد آرمین و آرمان گل که شما تو هر دوتاش سنگ تموم گذاشتی توی شمع فوت کردن . از دیگر مراسمایی که شرکت کردی هر پنج روز روضه ی مامان جونی بود که خداییش خیلی آروم بودی و هوای مامان رو خیلی داشتی فقط توی ختم مجلس چون از صبح تشریف برده بودین (آخه مامانی کلاس داشت) دیگه کمکت خیلی از حدش فراتر رفته بود علی الخصوص مرحله پختن آش رشته نمک ریختن و هم زدناش  اونروز هم خدا به من رحم کرد که بعد از ظهر رو کیپ گرفتی ٢.٥ ساعت خوابیدی عسل مامان یار مامان دلبر و دلدار  مامان دوست داریم     یه دنیا میبوسمت شیرین زبونم   &n...
21 فروردين 1393

تولد تولد تولدت مبارک

این ماه ماه تولد خیلی هامون بود تولد شادی ٣دی مامان بزرگ ٤دی  تولد خاله زهرا ٩ دی دایدایی اینا هم ١٠ دی واما مهم ترش تولد بابا ١٥ دی تولد عمو وحید هم ١٧ دی  ما هم تصمیم بر این داشتیم که این چند روزه رو حالی از زندگی ببریم اما روز ١٥ام تولد بابایی آی حال کردیما صبحش رفتیم با خاله سارا و مامان کادو واسه بابا گرفتیم عصری هم کیک گرفتیم اما تو جریانات بعدی ما رو خواب برد توی خواب هم.... و دیگه نفهمیدیم چی شد اما وقتی بیدار شدم مرحله خوبه رو دیدم وای انگشت زنی به کیک عکسامو مامانی میزاره ببینین چه طور ترکوندم مجلسو.... ا این از کیکی که ما دیدیمو خوابیدیم واما بیداریدیم و... ...
17 دی 1392

تولد با تم پروانه

صبح روز تولد       این از ریسه ها و آویزهای پروانه ای که مامانی واست درستیده این از ورودی خوش آمد گویی نورای گلم عکس آتلیه رو حال کن دختر گلم داره از خودش پذیرایی میکنه خوشگل خانم داره پز سه چرخشو میده عزیز دل مامان این کادوی عمه جونیه ریسه ی ماه های تولد نورا از یک ماه  تا یک سالگی لیوان و بشقاب های پروانه ای :اینم کار مامانیه آخه هر چی تو بازار گشتیم لیوان و بشقاب پروانه ای نیافتیم   اینجا خانم گل قصمون داره با تاپ پفکی و دامن توتو  نمایش اجرا میکنه عزیز دل ماما یه بار این حرکت رو انجام دا...
8 تير 1392

تولدت مبارک

زیباترین هدیه ی آسمانی ام در سالروز حضورت در زمین صمیمانه بودنت را میستایم و عاشقانه تبریکاتم را نثار خنده های پر مهرت میکنم یک سال پیش در 25 خرداد خدا فرشته ای را برایم فرستاد تا همدم لحظه های تنهاییم باشد گریه ها وخنده هایش طنین زندگی ام باشدومهمتر از همه دلیل بودنمون باشددختر نازنینم در این یکسال برایم زیباترین بهانه عشق بودی به زیبایی در دل من و بابایی جا گرفتی از همه ی اهل فامیل دلربایی کردی خلاصه کلام هممون عاشقت شدیم میدونم تبریک من در وبلاگت دیر ثبت شده از این بابت معذرت میخوام       ...
8 تير 1392

واما جزئیات تولد نورا

سلام به همه ی دوستان گلمون 25 خرداد تولد نورا خانم  بود که این  تولد با تم پروانه برگزار شد عزیزم تولدت رو خیلی خودمونی گرفتیم ولی کلی واسش زحمت کشیدم تا عکس و خاطرش واست بمونه گلم هم به خاطر اینکه مهمون زیادی دیدنی کلافه میشی و اونوقت ما اصلا چیزی از تولد وتم اون نمی فهمیدیم  و هم به خاطر اینکه آبجی مهدیه به دلش نیاد گفتیم فعلا امسالو خودمونی تر بگیریم عشق من کلی حال کردی بعد از طهر که عمه وخاله و زن عمو زندایی مامان جونو مامان بزرگ بودن کمی قر و فر دادی و کمی رقصیدی آخرش هم که پای خاله معصومت خوابیدی توی اون شلوغی 2 ساعت گرفتی خوابیدی مثل اینکه میدونستی شب مهمون داریمو و تو باید مهماندار خوبی باشی و از مهمونات پذیرایی ...
28 خرداد 1392

تولد پسر عمو جون

مبارک مبارک  .... قالب نو مبارک تولد پسر عمو جون مبارک تولد مامان جونیم مبارک وای چه خبره همه چی مبارک شده خدمتتون عرض کنم 3شنبه تولد آقا اروین خان بود که نورا هم توی تولد شرکت کرد و رکورد بی خوابیشو شکوند ناناشی من از 6 عصر بیدار بود تا آخر شبم قصد خواب نداشت حسابی بهمون خوش گذشت به نورا بیشتر ...آخه نمیدونین چه قیامتی بود نورا روی سه چرخه ای که عمه پریسا واسه اروین گرفته بود مانور میداد تا اروین میومد سر و صدا راه مینداخت نورارو پیاده میکردیم نورا هم که یک ذوقی میکرد نا گفتنی ...خلاصه که حسابی حال کرد1ساعت آخرم با یه بادکنک آبی رنگ ور میرفت  برگشتنی هر چی سعی کردم توی ماشین نخوابه ایستاده چشاشو بست و خوابیدفرداییش هم رفتی...
3 اسفند 1391

تولد بابایی

جمعه ١٥ دی تولد باباییمون بود قبل ظهر مامان رفت کیک و کادوی بابایی رو بگیره من پیش بابا موندم دم ظهری بعد ناهار رفتیم سرعین برای شنا تو استخر ایرانیان که منو نزاشتن برم  تو آب  گفتن کوچولویی ما هر وقت خواستیم سور پرایز کنیم پیش کامیار لو رفته آخه کیک کامیارو گذاشته بودیم تو راهرو تا بعدا بیاریم و کامیار نبینه از قضا یکی زنگ زد گفت بیا پایین می خواست واسش نقشه بده این جوری بود که لو رفتیم. نورای گلم توی سرعین هم ما مجبور شدیم به نوبت بریم شنا و خانم گل مارو یکی نگه داره تا اینکه عصری برگشتیم خونه شام خوردیم و بعد هم واسه بابایی تولد گرفتیم جاتون خالی خیلی خوش گذشت البته نورا جون مرحله کیک آوردنی خواب...
17 دی 1391

کریسمس مبارک

سلام به همه ی دوستای گلمون سال جدید میلادی مبارک نورا جون تصمیم گرفته تو این سال جدید شبا خوب بخوابه آخه دیشب که نزاشت شب عیدی یه ذره TV ببینیم  اومدیم ساعت 1 بود که خوابیدیم نورا خانم ساعت 4 بیدار شد من بیچاره ارور داده بودم  هی بلند میشدم نفسشو چک میکردم آخه از عجایب بود که 3 ساعت پشت سر هم بخوابه امیدوارم تا آخر سال همین جوری پیش بره   راستی عکسای تولد دایی مجید هم آپلود شد در یک سری از عکسا مامانی مچ نورا رو گرفته آخه شدیدا به کیک حمله میشد     برو پایین توی ادامه مطلب عکسا رو ببین ...
12 دی 1391