نورانورا، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 7 روز سن داره

نوراهدیه ی خدا

نورا بهترین هدیه از خدایم هست

عید قربان ۱۴۰۱

به به سلام  به همه ی نی نی وبلاگی ها عیدتون مبارک امیدوارم غماتون قربونی شادیهاتون بشه لباتون همیشه خندون  ناهار همه کباب زدن و میخان ولو بشن ولی شما خانوم و اقای گل اصلا خسته نیستین هیچ !دنبال هیجان و بازی هم هستین  منم تصمیم گرفتم و البته بهتون قول دادم بیارمتون بالا  منم اومدم بالا بهارخواب شما هم توحیاط بهار خواب  بازی کنید همیشه بهتون خوش بگذره و لباتون خندون  و اما از اتفاقات اخیر  که امروز میتونم تو این فرصت برات ثبتش کنم طبق معمول پشه  ی لعنتی آخر کارشو کرد و مارو راهی مطب اسم و آلرژی کودکان کرد و اینم از شرایط موجود  یه درمان فوق ال...
19 تير 1401

سلامی به بهار 94

سلام به همه ی دوستای گلمون سلام به همه ی اونایی که به وبلاگمون سر میزنن و منتظرمونن اول یه معذرت خاهی بابت دیر کردنمون یه چند روزی که اینترنتمون وصل نبود یعنی خودمون به خودمون تایم استراحت داده بودیم امکان آپ کردن نداشتیم در ضمن علاوه بر اینتر نت دخمل گل مامانی اساس وقتپر کن شده کافیه لپ تاپ و بیاری وسط دیگه فاتحت خوندست میاد میشینه میگه عکس نی نی بودمو بزار نیگا کنم تازه اگه فیلم و کارتون و انیمیشنای کودکانه رو بی خیال بشه به هر حال با اینکه نمیتونم به وبمون تند تند سر بزنم و آپ کنم از عکسا وفیلمای نورا غافل نیستم چون دیگه دنیای مجازی رو به پیشرفته توی اینستگرام  عکساشو با صحنه هاش میزارم فکر کنم تو سال جدید اولین پستیه که میز...
21 ارديبهشت 1394

مبارک آی مبارک دندون نو مبارک

دخملی قشنگم اولین پست توی سال جدیدت رو میخوام با یه تبریک شروع کنم عزیز دل مامان بعد ده دوازده روز بی تابی و عصبانیت و کلافگی بلاخره شانزدهمین مرواریدت خودی نشان داد قربون دندونای کوچولوت برم با کلی حرف و حدیث و خاطره از این چند روز غیبتمون اومدم کمی واست بنویسم شیطون مامان انقدر شلوغ شدی که گاها تا ظهر شایدم بیشتر سراغ گوشیم نمیرم باز با گوشی میتونستم گهگاهی وارد نت بشم و سری به وبلاگت بزنم دایم دنبال شما و اصلاح خرابکاریهاتون هستم ما که این چند روز هرشب خونه مرتب کردیم خوابیدیم صبح با بیدار شدنت زدی همه چی رو داغون کردی موقع اومدن هر مهمونی هم خونمون در حد آبروریزی بود دخملی مامان امسال لحظه ی تحویل سال نو تو ماشین ولی در ...
11 فروردين 1393

پایان سال92

به چشمان تو می نگرم و سرسبزی دشتها را به فراموشی میسپارم تبسم معصومانه تو مرا از نگاه به غنچه نو دمیده در صبحگاه بهار بی نیاز می سازد. ستاره ها دیگر در تاریکی شب درخششی ندارند نهال محبت تو سرسبزترین سبزینه ایست که در بوستان عمرم کاشتم با اشک دیدگانم جوانه ات را آبیاری میکنم و با بوسه های گرم مادرانه جوانه وجودت را قوت می بخشم تا شاخ و برگت قوی شود و سایه گستر عمرم شوی به پروانه ها خواهم گفت : به غنچه های گل سرخ روی آور نشوند. به نسیم خواهم گفت که در او دیگر عطر و مستی دیرینه نیست. تا گلبرگ بدن تو را در نوازش دستانم دارم به شبنم لطیف صبحگاهی دست نخواهم زد سحرگاهان نوای مرغان چمن بیدار...
28 اسفند 1392

چهارشنبه سوری

منیم ناز قیزیم بو چرشنبه ده تانری دان آرزیم بودی کی: حیاتون همشه اود کیمی ایستی وسو کیمی آیدین یئل کیمی آزاد و تورپاق کیمی برکتلی اولسون سوفره نیز همشه بول روزی لی        اوزون د داییم گولر اولسون   بو چرشنبه سیزا د موبارک اولسون
28 اسفند 1392

ماما

اول از همه ببخشید که آپ ما کمی به طول انجامید آخه نت به پایان رسیده بود حالا همگی بگین مبارکه چرا؟خب عید بود عیدی که خیلی به نورا جونم خوش گذشت هم توی چند تا جشن عروس شرکت کرد و کلی اونجاها ترکوند دوما  با بع بعی  مامان جون اینا کلی حال کرد وای نمیدونین چی میخوام بگم از خوشحالی پر در می آوردم وقتی داره بهم میگه مامان نمیدونیین چه قدر ذوق کردم البته اگر چه گاها با بابا و آبیده اشتباه میگیره ولی خب بهم میگه ماما الهی قربون این دختر شیرین زبونم برم من عاشقتم نورا
28 مهر 1392

نوروز92

٢٨اسفند همراه همه(مامان جونی بابا جونی و خاله معصوم و خاله مریم و دایی مجید اینا )راهی مشهد شدیم این میشه گفت اولین مسافرتی بود که نورا میرفت البته یه مسافرت زیارتی دور .آخه قرار داشتیم به اتفاق  کامیار نورا رو ببریم پا بوس امام رضا قبل عید شرایط جور نشد و منم به خاطر سرما زیاد پیگیر نشدم و قرار شد به اتفاق خانواده عید پیش آقامون باشیم سفر گرم ما از جاده سرچم شروع شد و اولین شبو زنجان موندیم فرداییش صبح زود راهی تهران و سمنان و نیشابورو آخر سرم سبزوار رفتیم خدا میدونه چه ترافیکی بود خیلی ها سر راه آتیش درست کرده بودن و چهارشنبه سوری راه انداخته بودن ما اساس تو صف بنزین کاشته شدیم و ساعت1.5 بود که تونستیم به سبزوار برسیم و فرداش ص...
23 فروردين 1392

نورا در دهکده توریستی شیاده بابل

تریپ دندونا رو..........میخوام با گذاشتن کلاه واستون شیرین کاری انجام بدم با یه هندونه ی سرد تو هوای گرم بابل دندونامو مشاهده می فرمایین با این دوتا دندون  سر سفره که مسشینم به کسی امون نمیدم فکر میکنم خدا هم دیده با این دوتا کارم راه میفته بقیشو نمیده ولی خدا جون سریع تر حلش کن بره آخه گاهی اوقات گلوم گیر میکنه وسط شیرین کاریهام منو با یه چراغ قوه مشغول میکنه منم برنامه رو ول میکنم تا دل پسر خاله نشکنه نه بابا مثل اینکه خوشم اومده برنامه رو ولش بلاخره کلاه سرم جا گرفت ببین چه قد بلند شدم پشت عمو وحیدم جا خوش کردم غروب باشه هوا خنک باشه کلاه ثنا دختر خاله هم گم شده باشه کسی کلاه ...
18 فروردين 1392