نورانورا، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 12 روز سن داره

نوراهدیه ی خدا

نورا بهترین هدیه از خدایم هست

این روزها ......

این روزا که هوا سرده و نورای گلم مجبوره حداقل تا باباش بیاد تو خونه بمونه مجبوره یه جورایی خودشو سرگرم کنه اینطوری این از نوعه خسارت به امواله..... خنده های الکی میکنه با صدای بلند که منوبخندونه این آقا نوراست بعد یه پرس ماکارونی حس مردونه واسه خودش گرفته بله بفرمایید امری باشه این یکی از بازی های مدرنیزه شماست سرتو بسته بندی میکنی تا آماده رقص بشی اینم که کار هر روزته اینم از تولد اروین که دوتایی کلی حال کردین و خامه خوردین پشت کیک اروین دیگه داشت به مغز انگری بیرد نزدیک میشد عزیز مامان شازده کوچولوم دوست دارم     ...
9 اسفند 1392

همه چی از همه جا

فندق مامانی الان تو یه خواب نازی و من تونستم وقتی پیدا کنم و بیام وبلاگتو آپ کنم البته بگم وقتی خوابی بیشتر مشغول تمیز کردن خرابکاریهاتم آخه وقتی یه خودکار داری و یه کتاب و یه کیف بعد 20 دقیقه همه چی میبینم الا یه بچه درسخون ببینین به من حق میدین؟ و بعضی وقتا که میخواییم ازت عکس بگیریم خودت میشی عکاس اونوقت ما با گوشی ازت عکس میگیریم اینجوری... وقتی با اروین میفتین میشین دوتا خرابکار وجه اشتراکتون هم فقط در رقصیدنه میزنین دی ویدی مامان بزرگ اینارو لت و پار میکنین بعد میایین میگیرین میخوابین البته چادر مامان بزرگ رو میکشین روتون و خودتونو میزنین به خواب اما وقتی عمه میاد گازتون بگیره ...
15 بهمن 1392
1