نورانورا، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 7 روز سن داره

نوراهدیه ی خدا

نورا بهترین هدیه از خدایم هست

وروجک من

شیرین عسلم امروز کلی باهام همکاری کردی تا من یه کم به کارای خونه برسم بعد از ظهر هم خاله مریم اومده بود یه امتحان آنلاین اینترنتی بده کلی با ثنا و پریا بازی کردی پریروز بردمت بهداشت اونجا عاشق اون خاله ای شده بودی که واکسناتو میزد غافل از اینکه دو ماه پیش با آمپولش کلی حالتو گرفته بود قربون مهربونی هات برم که با اون لبای همیشه خندونت دل همه رو می بری  اساس رقاص شدی با هر آهنگی نشسته خودتو تکون میدی دیروز با شعر بوی گل و سوسن و... که از تلویزیون پخش میشد میرقصیدی و دست تکون می دادی اخیرا که یه ست آرایشی واست گرفتم (پر رو نشو آخه اون مغازه ای که من رفته بودم این ست تنها اسباب بازی بود که دهن خوریش خوب و بی خطر بود آخه ...
19 بهمن 1391

نورا در ماه هشتم

عزیز دل مامان ابتدای این ماه دندون در آوردی خودشم دوتا از پایین جشن نامزدی خاله سودا رفتی و کلی اونجا حال کردی قراره عکساتم آپلود کنم جیگر مامان دیگه کامل خودش میشینه اما تنبل خان اصلا تمایلی به دمر افتادن نداره روروک هم زیاد نمیزارمت میترسم امونمو ببری ولی گاهی اوقات که کار دارم تا میزارمت روی روروکت پا میزنی و دنده عقب میری در کل فعالیتت زیادتر شده چند تا حرف رو پشت سر هم تکرار میکنی مثل د دد ها  ایده  نه نه ببه فوووه (اینا چیه دیگه دختر ؟؟) تازه امروزم رفتی جشن تولد شادی اونجا کلی آش دوغ خوردی قربونش برم دوغ و ماست رو خیلی دوست داره هر غذایی رو با ماست بدم خوب میخوری اما بی ماست عمرا... فرنی رو هم کلا گذاشتی کنار شیرین...
12 بهمن 1391

نورای گلم خوب شو

عزیز ماما ن الهی هیچ وقت بد حال نباشی نمیدونم چه بلایی سرت اومده از پریشب تب کردی از دیروزم که داری استفراغ میکنی دقیقا از 5شنبه دندون دوم پایینیت هم سفید شده و امروز زد بیرون.دیروز عصری می خواستم خودم برم دکتر واسه سرماخوردگیم حال تو چنان بد شد که ما خودمون از یاد رفتیم گل نازنینم خیلی نگرانم کردی در عرض نیم ساعت حالت خیلی بد شد مجبور شدیم ببریمت بیمارستان خوش بختانه دکتر گفت اصلا سرما خوردگی شدیدی نداره نه گلوش تورم کرده ونه گوشاش آقای دکتر کفت هر چی هست مال دندونه واست ایبوپروفن داد و گفت اگه تبت پایین نیاد واست شیاف هم  داد تا اومدیم خونه شیاف رو استعمال کردیم قربونت برم من ناز گلم بعد هم پیش مامان جون موندی و من رفتم دکتر آمپول...
30 دی 1391

نورا آمد نورا با دندان آمد

سلام به همه ی دوستای گل یه مدتی نبودیم ولی دست پر اومدیم قبل از دندون نورا از دندون خودم بگم که امونمو بریده بود و نمیزاشت تکون بخورم چه برسه به اینکه بیام وبلاگ  و مطلب بنویسم نمی دونم این دندون عقل به چه کاری میاد خودمم موندم یک هفته سر در د و گوش درد آخرش فهمیدیم مال دندون عقله بعدشم عمل جراحی لثه و در آوردنش ...حالا ولش اشکال نداره بزرگ میشیم یادمون میره ولی خوب شد این قضیه دندون من رو شد آخه نورا تازه یادش افتاد که اونم میتونه دندون در بیاره هنوز از دردش تموم نشده افتادیم تو بساط دندون نورا خلاصه به سلامتی و به میمنت دندون دختر نازمون هم در اومد (تاریخ دقیق سفیدی لثه ١٩ دی وجوانه زدن اولین مروارید دخملم٢٥ دی) خلاصه چ...
28 دی 1391