نورانورا، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 20 روز سن داره

نوراهدیه ی خدا

نورا بهترین هدیه از خدایم هست

مبارک آی مبارک دندون نو مبارک

1393/1/11 11:34
1,218 بازدید
اشتراک گذاری

دخملی قشنگم اولین پست توی سال جدیدت رو میخوام با یه تبریک شروع کنم عزیز دل مامان بعد ده دوازده روز بی تابی و عصبانیت و کلافگی بلاخره شانزدهمین مرواریدت خودی نشان داد قربون دندونای کوچولوت برم ❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤

با کلی حرف و حدیث و خاطره از این چند روز غیبتمون اومدم کمی واست بنویسم شیطون مامان انقدر شلوغ شدی که گاها تا ظهر شایدم بیشتر سراغ گوشیم نمیرم باز با گوشی میتونستم گهگاهی وارد نت بشم و سری به وبلاگت بزنم دایم دنبال شما و اصلاح خرابکاریهاتون هستم ما که این چند روز هرشب خونه مرتب کردیم خوابیدیم صبح با بیدار شدنت زدی همه چی رو داغون کردی موقع اومدن هر مهمونی هم خونمون در حد آبروریزی بود دخملی مامان امسال لحظه ی تحویل سال نو تو ماشین ولی در شهر مقدس قم بودیم بعدشم که رفتیم و بابابزرگ و مامان بزرگ رو پیدا کردیم  و سر سفره هفتسین نشستیم و عیدونه گرفتیم تو هم با فلفل فلفل گویان کل سماق سفره رو خالی خالی خوردی هر جا آجیل میبینی فقط کارت آسیابه وسپس ریختن رو زمین با شیرینی و شکلاتم که حال نمیکنی زبون میریزی یه عالمه حرف میزنی کله ی آدمو میبری که فقط مامانی کامل زبونتو میفهمه دیگه ماهارو با اسم صدا میکنی کام مار بابا نعمه مامان اسم منو باباییه وقتی باهامون کار داری یه ریز صدامون میکنی شاید ده بار پشت سر هم

خیلی دوست دارم جیگر مامان توی راه اونجوری که فکرشو میکردم اذیتمون نکردی وقتی چاره ای  پیدا نمیکردی میگرفتی میخوابیدی تازه دیگه یاد گرفتی بپری پشت ماشین مثل آدم بزرگا اون پشت بشینی وتنوعی واسه خودت ایجاد کنی  چند باری هم که رفتیم زیارت اصلا اذیت نکردی یه بار که خلوت بود بردمت ضریحو بوس کردی خدارو به پاکی اون حضرت قسم میدم زیارتمونو قبول کنه و سلامتی رو از خانم معصومه عیدی بگیریم ان شالله سال خوبی داشته باشیم

الان بیدار شدی و هرچی عکسو خاطرست میمونه واسه پست بعدی  شرمنده عزیزدل مامانی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

خاله حدیثه
14 فروردین 93 14:30