قهر با دوست صمیمی نیکا
۴شنبه تا سوار ماشین شد همش غر زد که شنبه باید بیای مدرسه به خانم صباحی بگی نیکا منو هل داده از پله ها افتادم اگه یه چیزیم میشد چی میشد 🤭😉خلاصه که دادو بیراه ....
گفتم مادری نیکا دوست صمیمیته آخه مدیر بهش داد بزنه تو ناراحت نمیشی ؟ من به مامانش میگم بهش تذکر بده
خلاصه یه سری مکالماتی رد و بدل شد حالا دوتا فنچ عاشق دورادور و مجازی واسه هم نامه نوشتن
خیلی جالبه گفتم بزارم اینجا یادگاری بمونهکشته مرده ی اون آشق تم ت هستم مامانی فدات بشه 😍😍😍😂😂😂اینم ماجرای قهر و آشتی های دهه نودی ها در دنیای مجازی اینم یه نقاشی خانوادگی
و اون مو زرده منم شنیون کردم 😆😆😆
گفتم مادری نیکا دوست صمیمیته آخه مدیر بهش داد بزنه تو ناراحت نمیشی ؟ من به مامانش میگم بهش تذکر بده
خلاصه یه سری مکالماتی رد و بدل شد حالا دوتا فنچ عاشق دورادور و مجازی واسه هم نامه نوشتن
خیلی جالبه گفتم بزارم اینجا یادگاری بمونهکشته مرده ی اون آشق تم ت هستم مامانی فدات بشه 😍😍😍😂😂😂اینم ماجرای قهر و آشتی های دهه نودی ها در دنیای مجازی اینم یه نقاشی خانوادگی
و اون مو زرده منم شنیون کردم 😆😆😆
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی