نورانورا، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 26 روز سن داره

نوراهدیه ی خدا

نورا بهترین هدیه از خدایم هست

دایی سیروس(خشیل دایی)

1392/5/3 17:03
58 بازدید
اشتراک گذاری

نورای گلم روز یکم ماه مرداد خبر فوت دایی سیروس رو شنیدیم که خیلی ناراحتم کرد دایی مهربونی که تو هیچ وقت ندیدیش دایی سیروس با اینکه دایی مامان جونه ولی من قدر دایی های خودم دوستش داشتم خیلی ازخاطرات دوران بچگیمون با حضور ایشون رقم خورده نمیدونی چه قدر خوش خنده و شوخ بود تازه ما بچه ها وقتی بهش میگفتیم خشیل عصبانی میشد و دنبالمون میکرد و کلی میخندیدیم آخه ما هم شنیده بودیم اون از خشیل بدش میومد هی تکرار میکردیم هی روند شوخی پیشرفت میکرد یاد ایام بخیر همیشه واسم میخوند نعیم نعیم هر نییم وقتی بهش میگفتم خشیل بهم میگفت نعیم نعیم هش نییم و دنبالمون میکرد تا دل ما بچه ها همیشه شاد باشه کجایی که دایی جون خیلی دلم گرفته...

تهران رفتنی میخواستیم بریم ببینیمش اما دوری راه از یه طرف کمی وقت مرخصی بابایی از یه طرف سعادت ملاقات اون گل ناز رو بهمون نداد خدا همه ی رفتگانمون رو بیامرزه کیه که این دنیا تا ابد میمونه هممون رفتنی هستیم دیر و زود داره مامان جون اینا رفتن تهرون مامان بزرگ اینا هم که مشهدن حسابی تنها شدیم

عزیز دلم جدیدا دیگه تایم بگیریم کل روز رو یه ساعت هم نمیشینی دایم در حال تکاپو و بدو بدو و فضولی تو کار بقیه هستی کارم شده دنبال تو دویدن و خراب کاریهاتو اصلاح کردن امونم نمیدی واست پست بزارم همین الان خوابوندمت اومدم کمی سر نت بشینم ولی مثل اینکه بیدار شدی آخه در اتاق تکون خورد بله خود خودشی نورا خانم چرا این قدر کم خواب شدی تا پستم دیلت نشده

فعلا....

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)