نورانورا، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 19 روز سن داره

نوراهدیه ی خدا

نورا بهترین هدیه از خدایم هست

ده دندونی

1392/6/30 15:40
610 بازدید
اشتراک گذاری

❤شکلکهــای
جالـــب آرویــــن❤عزیزکم امروز ده دندونی شد همگی بگین مبارکه و مبارک

قربون شکل ماهت برم من که خیلی عسلی شدی با رقصت دل همه رو میبری البته قبلا هم گفتم رقصت گانگام استایلیه هی خم و راست میشی و از وقتی خاله نگار اینا هم از تهران اومدن رقصت گسترده تر شده و قر کمر هم بهش اضافه شده عزیز دل مامان البته عزیز دل آبیده ...(آخه من کماکان عابیده هستم)عاشق حرف زدنتم همچین ور و ور حرف میزنی هیشکی هیچی نمیفهمه آخه نمیدونیم چه زبونیه فقط گاها که میخوای حرف رو کرسی بنشونی با کمی خشونت عابیده توان میگیره و پشت سر هم با عصبانیت تکرار میشه اون وقته که هیشکی یارای مقابله با فرمایش شما نمیشه و کم میاره به تغذیت جدیدا قارچ اضافه شده که ما از این مسئله غافل بودیم که شما عشق کبابی قارچ رو داری هر جا میوه میارن تو فقط از بشقابا پوست میوه رو برمیداری میخوری و واسه عابیده آبرو نمیزاری همه چی رو پرت میکنی و گاها حمله به عینک هم زیاد مشاهده میشه کماکان دکمه حرف میم شما خرابه و عکسای ماما ن همون باباست همچنان پیشی میگه بیو بیو و ...

بماند که دیشب برای اولین بار رفتی شهر خورشید تا شما هنوز توی کالسکت خواب بودی کمی من و بابایی حال کردیم بعد بیدار شدن دوتاییمون هم وقف شما شدیم با عمه سوار قطار شدی اومدم ازت عکس بگیرم تا منو دیدی زدی زیر گریه و مسئوله دید دووم نمیاری دور دوم بود که پیادت کرد و عمه تنهایی موند توی قطار کودکان آخییییییییییییییییییی بیچاره عمه

تازه تازه داشتی شیطنت رو شروع میکردی اونم از چه نوعی راه رفتن و رقصیدن روی سکوی بولینگ که تو یه چشم به هم زدن با کله خوردی زمین خدا به من رحم کرد که بینیت و دندونت نخورد ولی لپ عسلیم کبود شد اونم چه وضعی ! الهی مامان فدات شه کلی گریه کردی ولی بعدش که بردیمت خانه کودک اونجا کلی با توپ و استخرش و سرسره هاش حال کردی دوست دارم عسلی مامان مواظب خودت باش هیچ وقت نخوری زمین گلم

اینم از عکسات

دقتو حال کن

شروع ادا بازی

نورا

اینمموتور شیری

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

بابا
31 شهریور 92 8:08
مبارکه دخترم. دندونتو می گم. خداییش شهر بازی واسه ما لازم بود تا یه تفریحی کنیم. حالا تو هم یکم بازی کردی


مرسی باباجونم
شادی
31 شهریور 92 12:10
نورای ما موتور سوارم شده
آخه نورا جونی میخواستی به جای توپ خودت و پرتاب کنی


همین کارو میخواستم بکنم که افتادم!!!!
شادی
31 شهریور 92 12:15
نورای گل آخر چی شد تو این بازیه که دقت زیادی کردی چنتا اتیکت گرفتی


کلی اتیکت گرفتم خاله
نوشین
2 مهر 92 8:21
آآآآخی...عزیییییزم
چه تفریحاتی...به به
زمان طفولیت ما،ک تقریبا مصادف بود با IceAge I میبردنمون پارک محله دوتا سرسره میرفتیم و دوساعت تو صف تاب بازی وایمیستادیم،آخرشم نوبت مون نمیرسید! تازه از هر10 باری هم ک هم میگفتیم عکسمونو بگیرین،8موردش دوربین فیلم نداشت!
بچه های جدید...
تکونولوژی کورور کورور، قدرش ام نمیدونن تازه
ولی نورا میدونه حتما

حالا یه بار بردنمون شهر خورشید انقدر میگی دیگه نمیبرنم

نوشین
2 مهر 92 15:48
نه خاله چرا نبرن
دفعه بعد ک پریا هم اومد خودم میبرمت



ان شالله
نوشین جون میبوسمت
parya@nushin
5 مهر 92 1:33
ایییییییییییول نوشین عجب توصیفی کردی هنو اینو یادت رف بگی عکساییم ک گرفتیم یه لباسایی تنمونه ادم از شرمش عکسارو گمو گور میکنهنعیم جون تو عکس اخری چقد شبیه منینورا هم ک با شیشه شیر یاغ ورر موتورونا


آبله دیگه چتریهامون مارو شبیه هم کرده
شادی
10 مهر 92 18:42
معلم منو اذیت میکنین دیگه بیچاره عمه هااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا


خوب هوای خانم معلمتو داری ها میخوای سفارشتو به عمم بکنم بهش بگم عشق من شاگرد شماست هواشو داشته باش دوست دارم دختر خاله تپلم(مثل خودم)