تعطیلات+عروسی
با سلام به همه ی دوستای گلمون این روزا که هوا خیلی گرمیده به همت عمو منصور هر هفته میزنیم تو دل کوه و دشت و دریا وتو این وسط این نورای ناناز من خیلی حال میکنه هفته پیش دریا.... و اما عروسی سودا جون که یه چند ماهی بود منتظرش بودی توی حنابندون پیش عمه موندی تا من برم آرایشگاه بعدشم باب بابا موندی و واسه خواب مقاومت کردی تا اینکه 12 شد و بابا شمارو آورد خونه ویدا جون وگفت خوابش میاد شدید ولی تو خوابالو تا 3و نیم صبح رقصیدی فقط... این عکسا مال حنا بندونه ولی شب عروسی قرار بود شما بعد از ظهرو بخوابی تا شب بابا بیاد دنبالت بریم خونه عروس و دنبال ماشین عروس ای...
نویسنده :
مامان نورا(نعیمه)
18:54