نورانورا، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 25 روز سن داره

نوراهدیه ی خدا

نورا بهترین هدیه از خدایم هست

آبله مرغان لعنتی

دخملی جیگرم دو روز بود که خیلی بی حال بودی کلافه و بهونه گیر که شب دوشنبه بهم گفتی مامان موهامو میخارونم آب در میاد تازه فهمیدیم ای وای بر من آبله گرغان تشریف اوردن بلاخره آبله نیکا به نورا هم منتقل شد تا حالا اونقدر کلافه نشده بودی دیشب دیگه حالت اونقدر بد بود عصبی و خسته ؛که فقط گی نالیدی و گریه گطکردی الهی قربون اشکاط ویروسیت برم به خاطر مدرسم دو روز با خاله مریمت موندی و دکتر پریا هم انلا ین بالاسرت باز با اونا سرت گرم میشد و کمتر به ککو مک فکر میکردی دیروز خیلی روز سختی بود امروز بعد شام مامان جون با عمه پریسا و عمو بهنام اومدن ملاقات کلی ذوق کردی بله خودتو زدی به مریضی مردم هم ابمیوه میارن هم کادو 😜 یه لاک خوشگل و یه بلوز شیک...
1 اسفند 1398

آبله مرغان لعنتی

دخملی جیگرم دو روز بود که خیلی بی حال بودی کلافه و بهونه گیر که شب دوشنبه بهم گفتی مامان موهامو میخارونم آب در میاد تازه فهمیدیم ای وای بر من آبله گرغان تشریف اوردن بلاخره آبله نیکا به نورا هم منتقل شد تا حالا اونقدر کلافه نشده بودی دیشب دیگه حالت اونقدر بد بود عصبی و خسته ؛که فقط گی نالیدی و گریه گطکردی الهی قربون اشکاط ویروسیت برم به خاطر مدرسم دو روز با خاله مریمت موندی و دکتر پریا هم انلا ین بالاسرت باز با اونا سرت گرم میشد و کمتر به ککو مک فکر میکردی دیروز خیلی روز سختی بود امروز بعد شام مامان جون با عمه پریسا و عمو بهنام اومدن ملاقات کلی ذوق کردی بله خودتو زدی به مریضی مردم هم ابمیوه میارن هم کادو 😜 یه لاک خوشگل و یه بلوز شیک...
1 اسفند 1398

خانوم گل مامان

دختر گل من این روز ها چقدر تند تند میگذره و تو انقدر ذوق داری که یه سالم از سن واقعی خودت بزرگتر باگی و هنوز ۸ رو فوت نکرده میگی ۹ سالمه 😍خوی یادمه خودمونم بچه بودنی چقدر ذوق داشتیم سنمون رو بزرگتر تلقی کنیم و غافل از اینکه داریم پیر تر میشیم و گرمی و سردی های بیشتری از زمونه رو حس میکنیم دردانه من تو این روزها و هفته ها ماه ها زمان اونقدر سریع میگذره که نمیدنم کی دی شد بهمن و و کی گذشت که دو روز دیگه ۲۲ بهمن و.... عزیز دل مامان هر چی سعی میکنم وبلاگت رو خیلی زود زود به روز رسانی کنم  بازم عقبم شرمندتم 🙈البته اسنم بگم بیشتر میخام در کنارت و حضورت باهات باشم و بهت برسم کلاس سنتورت همچنان برگزاره و برای اینکه کم نیاریم خوب نمرین میکنیم ...
19 بهمن 1398

خانوم گل مامان

دختر گل من این روز ها چقدر تند تند میگذره و تو انقدر ذوق داری که یه سالم از سن واقعی خودت بزرگتر باگی و هنوز ۸ رو فوت نکرده میگی ۹ سالمه 😍خوی یادمه خودمونم بچه بودنی چقدر ذوق داشتیم سنمون رو بزرگتر تلقی کنیم و غافل از اینکه داریم پیر تر میشیم و گرمی و سردی های بیشتری از زمونه رو حس میکنیم دردانه من تو این روزها و هفته ها ماه ها زمان اونقدر سریع میگذره که نمیدنم کی دی شد بهمن و و کی گذشت که دو روز دیگه ۲۲ بهمن و.... عزیز دل مامان هر چی سعی میکنم وبلاگت رو خیلی زود زود به روز رسانی کنم بازم عقبم شرمندتم 🙈البته اسنم بگم بیشتر میخام در کنارت و حضورت باهات باشم و بهت برسم کلاس سنتورت همچنان برگزاره و برای اینکه کم نیاریم خوب نمرین میکنیم درسا ا...
19 بهمن 1398

تولد تولد تولدت مبارک بابایی

بازم سلام و بازم شرمنده به خاطر دیر نوشتن  این روزا یکی پشت هم هی خبرای بد تو ایران پیچیده اعصاب همه مونو داغون کرده سقوط یه جنگنده با سرنشینش تو سبلان سیل تو بم و فرو ریختن تونل شهادت سردار سلیمانی و نهایتا سقوط یه هواپیمای ایرانی با خطای انسانی یک ایرانی دیگه  خدا جونم دیگه بهمون رحم کن  ۱۵ دی ماه نورا و مامانش تصمیم میگیرن اینجوری باباشونو سورپرایز کنن البته عکسا مال چند مرحله از مراحل سورپرایزیه چون هم بابا و هم نورا کلاس زبان داشتن و برنامه مون هماهنگ نمیشد خلاصه که اون روز خیلی بهمون خوش گذشت وبعد بریدن کیک بماند که با نواختن قطعه تولد بابامونو سورپرایز کردیم بعد هم گل مامانی  براش رقصید حیف که نشد فیلم بزارم دخملی گلم ...
21 دی 1398