اولین برفی که دخترم دید
دیشب رفته بودیم خونه معصوم اینا عزم کردیم شبو اونجا بمونیم آخه امروز کلاس داشتم معصوم گفت نرو خونه ما هم تنهاییم من فردا نورا رو نگه میدارم تو میری مدرسه منم از خدا خواسته شبو موندم اونجا آخه عمو وحید هم رفته ماموریت اونا هم تنها بودن خلاصه کلی گفتیم و خندیدیم بابا کامیار تنهایی رفت خونه ما هم اونجا موندیم شبو خیلی خوب خوابیدی نورای گلم دوست دارم امروز اولین برف عمرتو دیدی ماتو مبهوت فقط از پنجره خاله اینا دید میزدی قربون چشمای قشنگت برم من
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی