نفسم
نفسم گل دخمل ما بعد یه بیماری خیلی طولانی و کلافه کننده(تب خال) بلاخره دو روز دیگه 19 ماهگی رو پشت سر میزاره کلی لغت جدید یاد گرفته که البته بعضی هاش نیاز به مترجمی داره سندایی که اول از سن دا شروع شد و بعد رسید به سن دام و سد دام و بلاخره شد سن دایی لقب سمیرا زنداییمونه
و از دیگر عجایب سخن اینه که به زن عمو سولماز میگی موحسن عشق اینجور حرف زدناتم یه چند وقتیه منم شدم مامانا و بابایی هم شده بابادا البته این الفاظ رو وقتی به کار میگیری که میخوای خودتو لوس کنی
هر کاریت پیش نمیره سریع شروع میکنی به رشوه دادن از بوس گرفته تا....
یک سیاست مداری شدی واسه خودت که نگو و نپرس با هر کی که یه چیزی دستش هست که تو اونو دوست داری فورا باهاش دوست میشی و اونوقت اسم اون طرف رو با عشوه صدا میکنی و میگی نو نو دوشت یعنی که نورا شما رو دوست داره...بعععععله اینجوریاست.
مدتیه که دیگه امون نمیدی ما TVببینیم تا میخواییم یه برنامه ای ببینیم فوری میای رو مبل به قول خودت لبل و سفارش فلش وترانه و فیلمای تولد برو بچ رو میدی من بیچاره که تاعصر اگه خونه باشیم یه 12 دور فلش 30 دقیقه ای رو دور میکنیم ولی بابایی دیگه به حد کافی تو کارخونه درگیر کار هست که دیگه حوصله واسه این فیلما و ترانه ها نداره اونوقته که اختلاف پدر و دختر میاد وسط و من
خلاصه اساس فرزند سالاری میکنی تو ماشین هم کسی حق نداره جلو بشینه(البته وقتی با مامان میریم بیرون)مثلا چند روز پیش مدیر مدرسه قبلیمون اومد که برسونیمش مجبور شده بره پشت بشینه
از ترک شبانه شیر هم که بگم شکست خوردیم بد جوری چون یه وعده شیر تبدیل به سه وعده شیر شده(2تاشیر خشک یه وعده هم شیر گاو
)
دخملی من صبح ها شیر گاو نمیخوری ولی شبا تو خواب متوجه قضیه نیستی....هه هه هه
شیبند(پیش بند)خوما(خرما)ایمل(ایمیل)اینو وقتی بابا میشینه پشت لب تاب میگی لبل(مبل)هرس(خرس)دستیش(دستکش) لغات جدیدیه که به کار میگیری
بیدار شدی گلم فعلا.....
براوو به خودم براوو
وای ببخشید جوگیر شدم
