نورانورا، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 14 روز سن داره

نوراهدیه ی خدا

نورا بهترین هدیه از خدایم هست

تولدت مبارک فرشته ی مهربونم

سلام به دخمل گلم و سلام به دوستای گل نی نی وبلاگی میدونم با تاخیر اومدم ولی باور کنید اونقدر درگیر کلاسا و دوره های اجباری خودمم، که وقت برا سر خاروندن ندارم عزیز دل مامان امسال حال و هوای جشنی در وجودمون نبود و توچه قدر با وقار و متانت اینو میفهمیدی عاشقتم دختر مهربونم یه دور همی کوچولو با حضور مامان بزرگا و عمه و خاله ها و زندایی گرفتیم تا دخمل بهاری ما ۹ سال تمام شدنشو جشن بگیره عزیز دل من بهترینا رو برات آرزو میکنم و با این دلنوشته بهار ۱۴۰۰ رو بدرقه میکنیم و با شوق منتظر آمدن دوبارش میمونیم بهاری که سبز و دل انگیزتر خواهد شد به حول قوه ی الهی بهاری که نه کرونا داشته باشه نه غم و غصه سلامت و کامروا باشی و به همه آرزوهای قشنگت برس...
1 تير 1400

فردای شب یلدایی به رنگ دلتنگی

شب یلدا هم گذشت ولی سفر کرده مون نیومد صفای یلدای هر سال را درک نکردیم یلدایی که غم باد گرفتیم خدایا دور کن این کرونارو دیگه تحملمون سر اومد بسه دیگه نورای  قشنگم مهربون من دیروز برامون سفره یلدا درست کردی و با کودکانه های خود در هم امیختی  تا شایدمرحمی بزاری تو  دل تنگ باباییو  کمی حواسشو پرت کنی و دلهره دار و پر از استرس که فردا سنگ شکنی داریم بله الانم تو صف سنگ شکنی در انتظاریم منو ببخش که کم مینویسم برات سفره ای که خودت چیدی و اینم موقعیت اولین روز زمستون عاشق نصب برنامه های عکاسی هست با منوی فود از خودش سلفی گرفته با کاردستی های پسر عمو اروین وقتی دیگه طاقت خاله مریم از قرنطینه تموم میشه و اینجوری استریل شده بوس و بغلت میکنه ۲۸...
1 دی 1399

عمو جون کجا رفتی

دیگه مینویسم این بار پست قبلی از روزای غمگین گفتم ولی رو نکردم چه خبره خدا جون محسن عمو رو از نورام گرفت نورای من دیگه عمو نداره کلی براش دعا خوند یم نتونستیم کاری از پیش ببریم عمو محسن خیلی ناجوانمردانه از کنارمون رفتی محسن عمو یه کلمه بگو چرا تنهامون گذاشتی . مامان جون نگفته بودیم حالش بده آخه خودش کرونا داشت عمو جون دقیقا بعد مامان جون و عمه اینا کرونا گرفتن لعنتی بی صاحب عزیزمون رو برداشت رفت و شنبه ای که هیچ وقت نباید میومد اومد کامیارم تنها شد بی برادر شد خیلی روز تلخی رو چشیدیم سوزوندی دلمونو محسن اروین و سولماز رو دست کی سپردی مامان و باباتو چه طور آبجی و داداشتو چی ؟؟ وای وای وای خیلی جگرسوزه چی بگم چی بنویسم خدا قربون کر...
29 مهر 1399

دایی ناصر از میانمون رفت

سلام فرشته مهربون من تو این بل بشوریهای کرونا که تو اردبیل غوغا کرده دایی ناصر بابا با دلی پر از همهمه های بد این دنیا کوله بارشو بست و از کنارمون رفت خیلی شرایط سختیعه که عزیزی در زمان کرونا از بینمون بره چون من یکی هیچ وقت باورم نمیشه وقتی مراسمی از عزیزت تو ذهنت نمونده باشه دایی مهربون ماسکتو در بیار و راحت بخاب تموم شد بهترینای خدا تو اون دنیا برات باشه روحت شاد که باعث شادی روح و روان خیلی ها بودی همسرعزیزم تسلیت ۱۰ مهر ۹۹ 🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤 برو کرونا خواهش میکنیم ازت برو دل دخترک منو بد جور گرفتیش بروووووووو مدرسه ها باز شده و طعمی ازمهر و بوی مهر نچشیدیم و ندیدیم جز تنها موندن دخملی در ۴ دیواری خونه که انتظار مامانو بکشه تا از سر کارش برکرده...
12 مهر 1399

شنیدین میگن ککمون نگزید

ولی دخملی منو گزید 😑😔وای وای  دوشب طفلی تاصبح نخابید خونه معصوم خاله که به احتمال زیاد علیرضا از استبل اسب کک اورده بوده خونه گزیده بود البته اول فک کردیم پشه هست ولی جاش چنان باد کرد که دیگه دست به دامن شربت هیدروکسی زین و پماد هیدرو کورتیزون شدیم بعدا که شادی رو هم گزید و پشت سرش ثنا که شب اونجا مونده بود بلاخره معصوم خاله کک رو پیدا کرد و به درجه ی مرگ با کامن رساند فکر کنم جای نیشاش ۳۹ درجه شده بود خیلی خیلی حال دخملی گلم بد شد کباب شدم نمیدونستم چیکار باید بکنم طفلی خودشم کلافه و خسته بود از زیر بغل تا لا به لای انگشتاش قریب به ۳۰ جارو گزیده بود جای نیشاش چنان آب انداخته بودن که ابله نمیگرفت به ابله مرغان هم شک میکردم روزای سختی ب...
29 مرداد 1399

پیک دوم کرونا و قرنطینه

سلام دلبندم سلام نورای قشنگم باز تایمی گیر اوردم وسط این شلوغی ها اینجا یه چند جمله ای به یادگار بنویسم . عزیز مامان کرونا دوباره تو شهرمون به مرحله بحران و هشدار رسیده و تو هر روز بیشتر از دیروز توی نذر و نیازات به فکر کرونا و نابودیشی واقعا نمیدونم چه مصیبتی بود یقه  ما و زندگی مونو گرفت و مارو سرشار از ترس و استرس کرد . از شستن و ضد عفونی کردن دیگه کلافه ایم و هر روز با یه خبر جهشی کرونا روبرو میشیم و با چند علایم جدید و روزانه چند بار هول اینو داریم که نکنه گرفتیم یا نکنه داریم میگیریم نمیدونم اینجا نوشتم یا نه یه چله گرفتی قراره روز قربان حاجت بگیریم چله ایت الکرسی و چهار قل و .... و هر روز نیت میکنی این کرونا بره ناراحتیم بیشت...
30 تير 1399

تولد نفسم مبارکه

۲۵ خرداد ۹۹ ورق خورد و دخترم با هشت سالگی خداحافظی کرد سلام به ۹ سالگی سلام به خوشی ها سلامتی سلام به هرچی نیت و ارزوی خوب امسال خیلی نیت کردیم تا خرداد کرونا بره ولی نرفت و امسال یه تولد کرونایی گرفتیم به یادگار بماند از این ایام خوشگلم آنقدر دوستت دارم که نمیتوانم چه گونه و با چه الفاظ و چه زبانی انرا ابراز کنم تو آنقدر فرشته گونه ای که تفسیر نمی شوی فرشته ی زمینی من لبانت همیشه خندان و دلت همیشه شاد باد ارزوی من برایت سربلند و سعادت و سلامتی برای توست و از خداوند متعال میخواهم ارزوی هر مادری را اجابت کند چرا که این عشق را خالق جز او نیست آمین یا رب العالمین و اما ماجرای تولد امسالمون هر چی سعی کردیم عادی بشه نشد تا اینکه ...
26 خرداد 1399

عید فطر ۴ خرداد ۹۹

دخمل جان عیدت مبارک خدایا خیلی خیلی شکر که یه بار دیگه تونستیم تو مهمونی بزرگت دعوت بشیم حالا خوب ،بد ،هرچی ...خدایا فقط قبولمون کن خدایا آخرین ماه مبارک رمضانمون قرار نده 🙏 به لطف و نعمت های تو روزه گرفتیم و با نعمت هات افطار کردیم خدایا طاعات و عبادات ما رو هر چند با کم و کاستی ها بپذیر🙏  و نعمت هایت را برما فزون گردان و مارا شکر گزار پروردگارا در این عید بزرگ مسلمین جمیع بیماران را به حرمت و احترام مولا علی لباس عافیت بپوشان آمین یا رب العالمین به مبارکی ماه رمضان نورای گلم آیت الکرسی رو حفظ کرد. خدایا شکر شکر شکر و هزاران مرتبه شکر دیدار بعد از سه ماه قرنطینگی وداع با فطیر های دم افطار تا  رمضان سال بعد ...
4 خرداد 1399

لیله القدر ۹۹

سلام بر علی سلام بر عدالت سلام برمردی وصداقت شب شهادت حضرت علی ست و ما عزاداریم التماس دعا از همه عزیزان دختر گل منم دو رکعت نماز شب قدر خوند و کلی دعا کرد خدا از همه مون قبول کنه سجاده ای که واسه خودش پهن کرده اینم از قرتی بازی های بعد نماز دریغ از ذره ای خواب ساعت ۴ صبح ۲۶ اردیبهشت ۹۹ شب شهادت حضرت علی مشغول شب زنده داریه این خانم و با جایزه حفظ آیت الکرسی  بازی میکنه ...
26 ارديبهشت 1399