نورانورا، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 5 روز سن داره

نوراهدیه ی خدا

نورا بهترین هدیه از خدایم هست

گذر ایام تعطیلات وامادگی برای جشن تولد

دخملی داستانمون این روزا حسابی خوش میگذرونه از یه طرف مدرسه ها تعطیل از یه طرف شروع کلاسای خصوصز من و موندن این خونه خاله و مامان جون خلاصه که اساس سرگرمه اما از شما چه پنهون اندر احوالات پیاده روی دور شورابیل  فقط عکساشو رویت کنید من هیچی نمیگم خسته ولی بعد پیاده روی شهر بازی رو ترکوندن یادش نمیره و اما اواخر راه رسیدیم به شهر بازی شورابیل دوباره جانی تازه یافتند ایشون 🤭🤭😘 اینم از جشنواره بابونه ها و ترس از هر چی مگس و پشه ست اینجا تو عکساش معلومه عاشقتم ترسو جان شال منو پیچوندی دور گردنت تا هیچ جهنده و خزنده و.... بهت برخورد نکنه 🤣🤣🤣🤭 ...
23 خرداد 1398

بهارو حال و هوای بابونه های جنگل فندقلو

هفته پیش سه تایی با هم زدیم تو دل جنگل ولی هوا فوق العاده مه الود بود ولی همینشم خیلی حال داد جای همه دوستای گلمون خالی تازه برگشتنی سه تا سگ گرسنه دیدیم که ناهار سر راهی نورا رو که چیپس و بیسکوییت ترد بود تقدیمشون کردیم دختر مهربونم خیلی ذوق داشتی وقتی حس اینو داشتی که تو اون سگارو سیر کردی قابل ذکره که این عکس رو دخملی خوشگلم ازمون گرفته خیلی هنرمندی دختر کوچولوی مهربونم اینم ازنورا و عمو سهیل  شاه داماد گلمون که بدلیل امنیتی عکس عروس نازمون رو کات کردیم😉😘 چه ذوقی داشتی وقتی عمو سهیل گفت بیا با هم یه عکس بگیریم وتازه همه کادوهای عروس خانوم هم که به مناسبت  عید فطر  عمو سهیل اینا زحمتشو ...
12 خرداد 1398

بهارو حال و هوای بابونه های جنگل فندقلو

هفته پیش سه تایی با هم زدیم تو دل جنگل ولی هوا فوق العاده مه الود بود ولی همینشم خیلی حال داد جای همه دوستای گلمون خالی تازه برگشتنی سه تا سگ گرسنه دیدیم که ناهار سر راهی نورا رو که چیپس و بیسکوییت ترد بود تقدیمشون کردیم دختر مهربونم خیلی ذوق داشتی وقتی حس اینو داشتی که تو اون سگارو سیر کردی قابل ذکره که این عکس رو دخملی خوشگلم ازمون گرفته خیلی هنرمندی دختر کوچولوی مهربونم اینم ازنورا و عمو سهیل شاه داماد گلمون که بدلیل امنیتی عکس عروس نازمون رو کات کردیم😉😘 چه ذوقی داشتی وقتی عمو سهیل گفت بیا با هم یه عکس بگیریم وتازه همه کادوهای عروس خانوم هم که به مناسبت عید فطر عمو سهیل اینا زحمتشو کشیده بودن شما وا ...
12 خرداد 1398

قهر با دوست صمیمی نیکا

۴شنبه تا سوار ماشین شد همش غر زد که شنبه باید بیای مدرسه به خانم صباحی بگی نیکا منو هل داده از پله ها افتادم اگه یه چیزیم میشد چی میشد 🤭😉خلاصه که دادو بیراه .... گفتم مادری نیکا دوست صمیمیته آخه مدیر بهش داد بزنه تو ناراحت نمیشی ؟ من به مامانش میگم بهش تذکر بده خلاصه یه سری مکالماتی رد و بدل شد حالا دوتا فنچ عاشق دورادور و مجازی واسه هم نامه نوشتن خیلی جالبه گفتم بزارم اینجا یادگاری بمونه کشته مرده ی اون آشق تم ت هستم مامانی فدات بشه 😍😍😍😂😂😂 اینم ماجرای قهر و آشتی های دهه نودی ها در دنیای مجازی اینم یه نقاشی خانوادگی و اون مو زرده منم شنیون کردم 😆😆😆 ...
3 خرداد 1398

قهر با دوست صمیمی نیکا

۴شنبه تا سوار ماشین شد همش غر زد که شنبه باید بیای مدرسه به خانم صباحی بگی نیکا منو هل داده از پله ها افتادم اگه یه چیزیم میشد چی میشد 🤭😉خلاصه که دادو بیراه .... گفتم مادری نیکا دوست صمیمیته آخه مدیر بهش داد بزنه تو ناراحت نمیشی ؟ من به مامانش میگم بهش تذکر بده خلاصه یه سری مکالماتی رد و بدل شد حالا دوتا فنچ عاشق دورادور و مجازی واسه هم نامه نوشتن خیلی جالبه گفتم بزارم اینجا یادگاری بمونه کشته مرده ی اون آشق تم ت هستم مامانی فدات بشه 😍😍😍😂😂😂 اینم ماجرای قهر و آشتی های دهه نودی ها در دنیای مجازی اینم یه نقاشی خانوادگی و اون مو زرده منم شنیون کردم 😆😆😆 ...
3 خرداد 1398