همه چی از همه جا
فندق مامانی الان تو یه خواب نازی و من تونستم وقتی پیدا کنم و بیام وبلاگتو آپ کنم
البته بگم وقتی خوابی بیشتر مشغول تمیز کردن خرابکاریهاتم آخه وقتی یه خودکار داری و یه کتاب و یه کیف بعد 20 دقیقه همه چی میبینم الا یه بچه درسخون
ببینین به من حق میدین؟
و بعضی وقتا که میخواییم ازت عکس بگیریم خودت میشی عکاس اونوقت ما با گوشی ازت عکس میگیریم
اینجوری...
وقتی با اروین میفتین میشین دوتا خرابکار وجه اشتراکتون هم فقط در رقصیدنه میزنین دی ویدی مامان بزرگ اینارو لت و پار میکنین
بعد میایین میگیرین میخوابین البته چادر مامان بزرگ رو میکشین روتون و خودتونو میزنین به خواب
اما وقتی عمه میاد گازتون بگیره و ازتون عکس بگیره ادا و اطوار میرین نگو نپرس
فقط ببین...
گاها واسه نی نی کوچولوت مامان میشی گاها واسه خرس گنده نی نی.....
بععععله دیگه اینجوریاست نورا جون حسابی شیطون و بلا شدی دیگه هیچی رو نمیتونم از دستت قایمش کنم خیلی باهوشی حواست به همه چی هست به جای اینکه سر کار بمونی مارو میزاری سر کار
البته اینم بگم وقتی میخوابی پاهاتو مثل من میزاری این یه تیکه کپ خودمی
خلاصه دخملیم یه تیکه مرباست واسه مامانی قدیما حوصلم سر میرفت الان یه صبح بلند شدنمونو میبینم بعدش سرمو بالا میکنم میبینم 4 بعد از ظهره چند روزیه صبح ها منو بیدار میکنی و میگی باشوووو باشووو صوبحون یعنی اینکه بلند شیم صبحونه میل کنیم
دایره لغتت اونقدر زیاد شده قشنگ سلام میدی اسم اهل طایفه رو کلا بلدی عمو زنجیر بافم از اروین یاد گرفتی صدات میکنیم بلند میگی بلی!!!!!
شهگوش هم به خر گوش میگی دوتا از رنگارو خوب یاد گرفتی آبی و قرمز
عزیزم وقتی میخوام بنویسم همش یادم میره
عزیزکم فدات بشم الهی