چند تا عکس...

این از وقتیه که خانوم خانوما حاضر میشه بره بیرون و قایمکی به کیف آرایشی دست پیدا کرده

و اما وقتی مامان کلاس داره و عشقش با کوله بارش راهی خونه مامان جونیش میشه

وبابا تو چینه و در دسترس نیست (تو وگریه)

بعضی وقتا هم خودت میری اتاقت و وقتی میای بیرون و میگی من حاضرم بریم ددر

گاهی اوقات میخای بیدار شی بیای حال پذیرایی پیش ما ولی خیلی خسته ای میفهمی خسته (وسط راه دوباره میگیری بخوابی)

عید قربان 93 که بابامون پیشمون نبود و رفته بود چین

و شما تا دلت میخواد روده خوردی همینی که الان دستته

بعدشم نماز عید و از این حرفا...

میخای بری استقبال بابا فرودگاه(به چی فکر میکنی جیگر)

جمعه ای که خاله ویدا مارو برد سرعین تا بی تابی بابا رو نکنی

واینم دو مسافر کوچولوی شیطون دارن میرن استقبال خاله نگارشون

نورا رو داشته باشین بین اونهمه آدم رفته سراغ عمو حسین  میدونه باید با کی رو بوسی کنه

دو روزی که تهران بودیم جز گوجه های مینیاتوری هیچی نخوردی

کل مسیر تهران کیش لالا کردی گلم

اینم از استقبال فرود گاهی و هدیه شاندیز

پارک دلفینا خیلی بهت خوش گذشت دوسشون داشتی

تا رسیدی هتل با رایا رابطه دوستی برقرار کردی از نوع مستحکم

وقتی تو هتل رو تخت خودت خوابیده بودی و کلی ذوق داشتی که بابات هتل داره و تو هم خونه وتخت تازه...

خرید روز اولت از کیش جا زیاد داشتیم اینم روش

اینم برنامه داخل پاسازا

توی باغ پرندگان هم عاشق لک لکا و طاووسا شدی یه بسته پفیلا گرفته بودیم همه رو دادی خورد این پرنده ها

این عروسکا تومسیر هتلمون بود که با هر تک تکشون باید دست میدادی و این آخری دست نداشت

عاشق آب و آب بازی

دوچرخه سواریتم بد نبود

مقلد مامان هر کاری من میکردم تو هم میکردی (این درخت سبز آرزوهاست)

نورا در شهر زیر زمینی کاریز

و اینم از تولد ثنا جون همراه با جشن قبولی از تیز هوشان